سرنوشت دیپلماسی تهران–واشنگتن در هالهای از ابهام
ایران و آمریکا؛ چرا هیچکدام عقبنشینی نمیکنند؟
پرونده ایران و آمریکا در وضعیت «تعلیق راهبردی چندلایه» قرار دارد؛ نه جنگ قطعی است و نه دیپلماسی پایدار. آمریکا با اتکای همزمان به تهدید نظامی و فشار حداکثری، مذاکره را محصول اعمال قدرت میداند، در حالیکه ایران بهدلیل تجربه برجام و تداوم فشارها، نسبت به کارآمدی گفتوگو بدبین است.
فرارو- از منظر مطالعات روابط بینالملل، وضعیت کنونی پرونده ایران و آمریکا را میتوان در قالب یک «تعلیق راهبردی چندلایه» توصیف کرد؛ وضعیتی که نه بهمعنای حرکت قطعی بهسوی تقابل نظامی است و نه نشانهای روشن از بازگشت پایدار به دیپلماسی، بلکه تلاقی همزمان سه منطق متعارض اما بههمپیوسته را بازتاب میدهد.
به گزارش فرارو، نخست، منطق قدرت و بازدارندگی عریان؛ اظهارات مستقیم دونالد ترامپ درباره امکان حمله مجدد به تأسیسات هستهای و برنامه موشکی ایران صرفاً یک ژست تبلیغاتی نیست. این سخنان در چارچوب سنتی از سیاست خارجی آمریکا قابل فهم است که «صلح» را نه محصول اعتمادسازی متقابل، بلکه نتیجه اعمال قدرت بر حریف میداند. در این نگاه، تهدید نظامی نه الزاماً برای اجرا، بلکه برای شکلدهی به رفتار طرف مقابل و تحمیل هزینه روانی و محاسباتی به او بهکار میرود.
دوم، بحران مشروعیت و کارآمدی مذاکره؛ در فضای داخلی ایران، تردید نسبت به اصل مذاکره با آمریکا دیگر صرفاً یک موضع ایدئولوژیک نیست، بلکه بهتدریج به یک واقعیت عینی تبدیل شده است. خروج آمریکا از برجام، ناتوانی اروپا در ایفای نقش مستقل و تداوم فشارهای اقتصادی حتی در دورههای گفتوگو و در نهایت همراهی آمریکا در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران این تصور را تقویت کرده که مذاکره، دستکم در شکل کنونی آن، قادر به تولید «امنیت قابل اتکا» یا «گشایش پایدار اقتصادی» نیست.
سوم و در عین حال تعیینکنندهترین لایه، ناگزیری ساختاری گفتوگو است. علیرغم زبان تهدید، فشار حداکثری و تردیدهای عمیق، هیچیک از طرفین از منطق مذاکره بینیاز نیستند. آمریکا بهخوبی میداند که توسل مجدد به جنگ می تواند باعث بی ثباتی منطقه ای شود و شوک های اقتصادی و امنیتی بزرگی در جهان ایجاد کند و در نقطه مقابل هم ایران نمیتواند نسبت به دیپلماسی بیتفاوت بماند.
صلح از لوله تفنگ؛ روایت ترامپ از دیپلماسی قهری
شامگاه پنجشنبه ۲۰ آذر به وقت محلی، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده، در دیدار با گروهی از خبرنگاران در کاخ سفید، حمله به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی را «زمینهساز صلح» توصیف کرد. او مدعی شد این عملیات «کاملترین نابودی ظرفیت هستهای ایران» بوده و همین امر، به گفته او، شرایط را برای «ممکن شدن صلح» فراهم کرده است؛ زیرا «پیش از آن همه از ایران میترسیدند و حالا دیگر نمیترسند.» این موضعگیری، بازتابدهنده رویکردی در سیاست خارجی است که در آن، قدرت نظامی نه بهعنوان آخرین راهحل، بلکه به مثابه ابزار اصلی بازدارندگی معرفی میشود.
دونالد ترامپ در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد ایران اکنون تمایل دارد با دولت او وارد مذاکره شود. او گفت: «خیلی دوست دارند با من توافق کنند. من هم اگر بتوانیم، دوست دارم با آنها توافق کنم. پیش از بمباران، ما تا حد قابل قبولی به یک توافق نزدیک شده بودیم.» این روایت، در پی آن است که حمله نظامی را نه مانعی در مسیر دیپلماسی، بلکه عاملی شتابدهنده برای رسیدن به توافق نشان دهد؛ پیامی که بر این ایده تکیه دارد که «فشار حداکثری» و اقدام نظامی میتواند مسیر گفتوگو را هموار کند. با این حال، منتقدان میگویند چنین تصویرسازیای با واقعیتهای پیچیده دیپلماسی و منطق واکنشهای متقابل ایران همخوانی کامل ندارد.
عباس عراقچی، وزیرخارجه ایران در پاسخ به پرسش درباره امکان ازسرگیری مذاکرات با آمریکا، تأکید کرد که تصمیم نهایی در این باره به رفتار واشنگتن وابسته است. به گفته او، اگر آمریکا رویکرد خود را تغییر دهد و برای ورود به گفتوگویی «منصفانه و متوازن» آمادگی نشان دهد، تهران نیز آماده گفتوگو خواهد بود. او در ادامه، با اشاره به تجربههای گذشته، گفت که ایران از مذاکره با آمریکا خاطره مثبتی ندارد و برای توضیح این بدبینی، چند نمونه را یادآوری کرد: نخست، توافق هستهای ۲۰۱۵ که آمریکا به گفته او «بدون هیچ علتی» از آن خارج شد. سپس به مذاکرات سال ۲۰۲۵ اشاره کرد و گفت در حالی که گفتوگوها در جریان بود، اسرائیل با حمایت آمریکا به ایران حمله کرد و آمریکا نیز به آن حملات پیوست. عراقچی همچنین مذاکرات چند ماه پیش در نیویورک درباره مسئله «اسنپبک» را نیز در امتداد همین روند قرار داد.
عباس عراقچی در ادامه گفت که تهران به این جمعبندی رسیده است آمریکاییها فعلاً برای ورود به یک «مذاکره متقابلِ سودمند» بر پایه برابری و احترام متقابل آمادگی ندارند. او تاکید کرد هر زمان ایران به این نتیجه برسد که واشنگتن واقعاً آماده چنین چارچوبی است، امکان ازسرگیری گفتوگوها وجود خواهد داشت. به گفته او، مسئله اصلی اینجاست که «مذاکره» با «دیکته کردن» تفاوت دارد و ایران هنوز قانع نشده که طرف آمریکایی برای یک مذاکره جدی و واقعی پا پیش گذاشته است؛ چرا که آنها بهجای گفتوگو، میخواهند دستورالعمل بدهند و او نیز تأکید کرد کسی نیست که به دیکته دیگران تن بدهد.
بنبست ایران و آمریکا؛ ایستادگی متقابل و امتیازدهی ناممکن
در امتداد همین فضای پرتنش، یکی از تحلیلگران مسائل بین الملل به بلاتکلیفی آشکاری که این روزها در موضوع مذاکره ایران و آمریکا دیده میشود اشاره کرد و گفت: طرح مذاکره فینفسه نه «خوب» است و نه «بد». کشورها گاهی برای رسیدن به یک هدف مشخص و تأمین منافع خود، از مذاکره استقبال میکنند. او با این زاویه نگاه، تلاش می کند بحث مذاکره را از داوریهای ارزشی بیرون بکشد و آن را در چارچوب محاسبه و مصلحت ملی تعریف کند.
این تحلیلگر در ادامه تأکید کرد که برای نشستن دو کشور پای میز گفتوگو، الزاماً نیازی به اعتماد کامل وجود ندارد و توضیح داد: برای اینکه دو طرف بتوانند مذاکره کنند، لازم نیست حتماً با ذهنیت مثبت و اعتماد کامل وارد شوند.
او درباره فضای خاص میان ایران و آمریکا تاکید کرد: مشکل اصلی این است که نه ایران و نه آمریکا حاضر نیستند حتی یک گام از مواضع خود عقبنشینی کنند؛ و واقعیت ملموس این است که دو طرف، تحت هیچ شرایطی نمیخواهند و نمیتوانند توقعات یکدیگر را برآورده کنند. از آنجا که نمیتوان به توافق با ایالات متحده بهعنوان یک تکیهگاه مطمئن حساب کرد، نظام حکمرانی باید «پلن بی» برای اداره کشور در شرایط تحریم داشته باشد؛ طرحی که بتواند حتیالمقدور فضای موجود را کمهزینهتر و کممشکلتر مدیریت کند.
بر اساس تحلیل منتشرشده در نشریه اکونومیست، دولت آمریکا برای عبور از بنبست فعلی نیازمند اقدامی مستقیمتر است. به باور این نشریه، واشنگتن باید یک فرستاده ویژه را به تهران اعزام کند تا بهطور میدانی بررسی کند که آیا امکان دستیابی به یک توافق واقعی وجود دارد یا خیر. این پیشنهاد، نشانهای از تردید نسبت به کارآمدی صرف فشار و تحریم است. در واشنگتن، دونالد ترامپ بار دیگر از «آمادگی کامل برای توافق با ایران» سخن گفته است. بهنوشته رسانهها، او تمایل دارد خود را بهعنوان رئیسجمهوری معرفی کند که توانسته یک توافق بزرگ و تاریخی را رقم بزند. با این حال، برخی ناظران سیاسی معتقدند شکاف میان شعارهای او و واقعیتهای اجرایی سیاست خارجیاش همچنان عمیق است.
زمانبندی جنگ؛ متغیر حساسِ معادله ایران–اسرائیل
دیپلماتهای اروپایی در گفتوگو با «المانیتور» مدعی شدهاند که اسرائیل در سال ۲۰۲۶ به ایران حمله خواهد کرد، حتی اگر دونالد ترامپ صراحتاً چراغ سبز نشان ندهد. به گفته این منابع، نگرانی اصلی آن است که ایران بار دیگر مسیر پیگیری برنامه هستهای و نیز توسعه توان موشکی خود را از سر بگیرد. در همین چارچوب، یک منبع دیپلماتیک غربی گفته است کارزار احتمالی اسرائیل علیه ایران احتمالاً کوتاه و شدید خواهد بود، اما در نهایت دستاورد تعیینکنندهای نخواهد داشت و پیامد راهبردی واقعی ایجاد نمیکند. این منبع تأکید کرده که حتی اگر خسارتهایی وارد شود، موازنه راهبردی میان دو طرف تغییری نخواهد کرد و ایران بهطور مشخص با حملات موشکی دست به تلافی خواهد زد؛ حملاتی که به گفته او ممکن است مشابه دفعه قبل بار دیگر برخی ساختمانها را هدف قرار دهد.
به گزارش «المانیتور»، شش ماه پس از جنگ ۱۲ روزه، دولت آمریکا اکنون تمرکز خود را بر پیشبرد مرحله دوم طرح صلح دونالد ترامپ در غزه گذاشته و در این میان، هر حمله دوباره اسرائیل به ایران میتواند توجه بینالمللی را از این دستورکار منحرف کند. از همین زاویه، مسئله زمانبندی هر اقدام نظامی به یک متغیر تعیینکننده و حساس در محاسبات منطقهای تبدیل شده است.
راز زیمت، مدیر برنامه پژوهشی «ایران و محور شیعی» در مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل وضعیت شکلگرفته پس از جنگ ۱۲ روزه را بهشدت بیثبات توصیف کرد و گفت: در حال حاضر هر دو طرف در حال «مدیریت درگیری» هستند، اما روشن نیست این وضعیت تا چه زمانی دوام خواهد آورد. او تاکید کرد نگرانیهای اصلی اسرائیل در قالب دو سناریو قابل توضیح است: نخست، خطای محاسباتی از سوی یکی از طرفین که به گفته او احتمال وقوعش کمتر است؛ و دوم ــ که از نگاه زیمت محتملتر به نظر میرسد بازگشت ایران به غنیسازی اورانیوم است.
بازگشت فشار حداکثری؛ جنگ در تعلیق، تحریم در اولویت
منابع دیپلماتیک آمریکایی گفتهاند دونالد ترامپ در گام بعدی ترجیح میدهد بهجای رفتن به سمت رویارویی نظامی با ایران، مسیر «تشدید حداکثری تحریمها» را انتخاب کند؛ رویکردی که قرار است فشار شدیدتر و اثرگذاری سریعتری بر تهران ایجاد کند. بر اساس همین اطلاعات، وزارت خزانهداری آمریکا در تدارک بستهای از تحریمها علیه فرماندهان سپاه است. هدف از این تحریمها، تضعیف نفوذ فرماندهان سپاه در روند تصمیمسازی و تصمیمگیری توصیف شده تا تهران به ورود به مذاکرات جدی در سهماهه نخست سال ۲۰۲۶ سوق داده شود. این منابع همچنین تأکید کردهاند گزینه جنگ بهعنوان «راهحل نهایی»، به بعد از انتخابات کنگره موکول شده است.
همزمان، در محافل سیاسی از احتمال اقدام نظامی اسرائیل با حمایت آمریکا سخن گفته میشود. در مقابل، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، احتمال وقوع جنگی تازه را رد کرده و گفته مسیر دیپلماسی همچنان باز است. از سوی دیگر، دولت ترامپ در سند راهبرد امنیت ملی خود اعلام کرده سطح تهدید ایران کاهش یافته است.
مجموع این تحولات نشان میدهد پرونده ایران و آمریکا در آستانه سال ۲۰۲۶ وارد مرحلهای بهشدت سیال شده است؛ مرحلهای که در آن، دیپلماسی هنوز کاملاً بسته نشده، اما زیر سایه فشار حداکثری، تهدید نظامی و بیاعتمادی عمیق حرکت میکند. در این معادله، هر خطای محاسباتی میتواند مسیر را از مذاکره به تقابل سوق دهد؛ مسیری که هزینههای آن، نهفقط برای تهران و واشنگتن، بلکه برای کل منطقه تعیینکننده خواهد بود.